Abstract

هدف این مقاله تخمین و مقایسه کارایی فنی در بخش صنایع بزرگ (گارکاه‌های دارای ده نفر کارکن به بالا) در استان‌های ایران، طی برنامه‌های توسعه بعد از انقلاب می‌باشد. برای این منظور از روش تحلیل تابع مرزی تصادفی استفاده شده است. در این مطالعه با الهام از مدل باتیز وکولی (1995)، ضمن اندازه‌گیری کارایی فنی صنایع مذکور به تفکیک هر استان، عوامل موثر بر عدم کارایی و اختلاف آن در بین استان‌ها نیز مطرح و مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر آن است که به طور کلی سطح کارایی فنی در صنایع بزرگ پایین بوده و میانگین استانی میزان کارایی صنایع در بهترین حالت که مربوط به برنامه سوم توسعه بوده، برابر با 401/0 است که عملکرد پایینی را نشان می‌دهد و بیانگر پایین بودن میزان بهره‌برداری از ظرفیت‌های اقتصادی در این گروه از صنایع می‌باشد. به هر حال علی‌رغم پایین بودن میانگین سطح کارایی، برخی استان‌ها از این لحاظ به طور نسبی عملکرد بهتری رادارا بوده‌اند. در مجموع در دوره مورد بررسی، بالاترین میزان کارایی به استان‌های خوزستان، کرمان و هرمزگان و پایین‌ترین آن نیز به استان سیستان و بلوچستان تعلق داشته است. در بررسی عوامل موثر بر کارایی، دو عامل دولتی بودن مالکیت واحدهای صنعتی و شدت مصرف انرژی، اثر منفی و اندازه بنگاه (متوسط ارزش افزوده یک واحد صنعتی)، اثر مثبت بر کارایی را نشان داده‌اند. دستاورد قابل توجهی که از نتایج این تحقیق می‌توان به آن اشاره کرد، این است که استان‌هایی نظیر کرمان و هرمزگان علی‌رغم این‌که صنایع آنان به طور نسبی از امکانات تولیدی کمتری بهره‌مند بوده‌اند، در مقایسه با برخی از استان‌های برخوردار، به طور متوسط از سطح کارایی بالاتری برخوردار هستند.

Highlights

  • ‫بخشی و منطقهاي است.‬ ‫در این مقاله تلاش شده که به سنجش و بررسی مقایسهاي کارایی در صنایع بزرگ به تفکیک‬ ‫استانهاي کشور در برنامههاي توسعه پس از انقلاب، پرداخته شود. ویژگی این تحقیق، در این‬ ‫است که از یک سو کارایی در سطح بخشی (بخش صنعت)، مورد بررسی قرار میگیرد و از سوي‬ ‫دیگر توانمندي مناطق مختلف ایران در خصوص چگونگی بهرهبرداري از عوامل تولیدي و تفاوت‬

  • ‫امکانات و عوامل تولیدي کمتري برخوردار بودهاند، سطح کارایی بالاتري داشتهاند.‬ ‫در بررسی عوامل تأثیرگذار بر کارایی، نیز برآورد انجام شده نشان میدهد که سـه عامـل مالکیـت‬ ‫عمومی، اندازه بنگاه تولیدي و شدت انرژيبر بودن فرآیند تولید، اثـر معنـیداري بـر کـارایی فنـی‬ ‫صنایع و اختلاف میزان آن در بین استانها داشتهاند

Read more

Summary

Introduction

‫رشد اقتصادي تحت تأثیر دو عامل انباشت عوامل تولید و افزایش در کارایی و بهرهوري است.‬ ‫نظریههاي سنتی رشد عمدتاً متمرکز بر عامل اول هستند. در کشورهاي در حال توسعه کمبود‬ ‫عوامل تولید به ویژه سرمایه به عنوان یک محدودیت در فرآیند رشد اقتصادي مطرح میگردد و‬ ‫لذا توجه زیادي به انباشت سرمایه، صورت میپذیرد. اما با توجه به کمیابی عوامل تولید، افزایش‬ ‫کارایی و بهرهوري عوامل تولید در فرآیند رشد اقتصادي از اهمیت خاصی برخوردار است. یک‬ ‫استراتژي توسعه اقتصادي مؤثر تا حد زیادي وابسته به ارتقاء بهرهوري و کارایی در بخشهاي‬ ‫مختلف اقتصادي است. اکثر اقتصادها از امکانات بالقوه تولیدي خود استفاده کامل نمیکنند و‬ ‫عوامل تولید آنها بهترین عملکرد را ندارند. این مسئله در کشورهاي توسعه نیافته بیشتر به چشم‬ ‫میخورد. بنابراین افزایش کارایی و بهرهوري عوامل تولید در رسیدن به اهداف توسعه بایستی‬ ‫مورد توجه خاص سیاستگذاران و برنامهریزان در این کشورها قرار گیرد. در ایران نیز افزایش‬ ‫کارایی و بهرهوري در بخشهاي مختلف اقتصادي بایستی به عنوان عاملی مهم و تعیینکننده در‬ ‫رشد اقتصادي، مورد توجه باشد. بر همین اساس و در قالب سند چشم انداز توسعه، به موضوع‬ ‫افزایش کارایی و بهرهوري در برنامههاي توسعه کشور، تاکید فراوانی شده است و این خود‬ ‫مستلزم شناخت دقیق از میزان و ویژگیهاي کارایی و بهرهوري و ارتقا آنان در سطوح مختلف‬. در‬ ‫تکنیکهاي تخمین اولیه براي مدلهاي تابع مرزي تصادفی، تنها به بـرآورد متوسـط کـارایی تمـام‬ ‫بنگاههاي مورد بررسی، اکتفا میشد و مشخص نبود که آیا عملکرد مشاهده شده یک بنگاه خاص‬ ‫در مقایسه با مرز تولید (هزینه)، ناشی از عدم کارایی است یا به علت تغییرات تصادفی و این مسئله‬ ‫به عنوان ضعف اصلی روش مرزي تصادفی مطرح بود.

Results
Conclusion
Full Text
Published version (Free)

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call