Abstract
نظریهی تولید فضای لوفور از اثرگذارترین نظریهها بر مطالعات فضایی بوده که به رابطهی میان ذهنیت ساکنان شهر و فضای شهری توجه دارد. با این وجود، سهگانهی عمل فضایی، بازنمودهای فضا و فضاهای بازنمودی یا تمثیلی که در آن نظریه طرح شده است، از آنجهت که چگونه دلالتهای نشانهشناختی در فضا، به ایجاد معانی در ذهن میانجامد مسالهساز بوده، و از منظر علم روانشناسی شناختی دقیق نیست. هدف از این مقاله، نقد سهگانهی لوفور و توضیح فرایند اندیشه و بازنمایی واقعیت در ذهن با بهرهگیری از مکتب ویگوتسکی در روانشناسی شناختی و بهکارگیری مدل طرحوارهی ذهنی است. با نقد نظریهی لوفور و نشان دادن کژیهای آن، نهایتا با بهکارگیری مدل طرحوارههای ذهنی به این پرسش پاسخ داده میشود که فضای شهری در رابطه با آگاهی و ذهنیت ساکنانش چگونه تولید میشود؟ روششناسی این مقاله برپایهی دو رویکرد روششناختی کلان نگاشته شده است: رویکرد سیستمی در شناختشناسی، و ساختمندگرایی هستیشناختی؛ با تاکید بر این موضوع که پدیدههای اجتماعی و فضایی را باید در روند تکامل، تکوین و زوالشان در طول تاریخ بررسی کرد؛ که همان روش دیالکتیک است. نتیجهی حاصل از یافتهها و بحث نشان میدهد که دلالتهای نشانهشناختی در فضای زیسته نه بهصورت شاعرانهای که در بیان لوفور نهفته است، بلکه از طریق نقشی که مفاهیم و روابط میان آنها در قالب طرحوارهها در روان انسان دارند برقرار میشوند. همچنین شناخت شکلگیری و دگرگونی فضا مستلزم مطالعهی طرحوارههای انسان قصدمند کنشگر اجتماعا رشد کردهای است که آگاهیاش بهوساطت سیستمهای نشانهشناختی و ابزارها شکل گرفته و البته در گذر زمان تغییر میپذیرد. از آنجا که آگاهی هر فرد متاثر از گروه اجتماعی است که فرد عضوی از آن است، در مطالعات فضاهای شهری، باید طرحوارههای ذهنی گروههای اجتماعی را دربارهی فضایی معین مطالعه کرد.
Talk to us
Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have