چندی است که در رشتههای گوناگون علوم انسانی از «وضعیت بحرانی» سخن گفته میشود. در دانش تاریخ نیز بحثهای مشابهی مطرح شده و از ضرورت تغییر و اصلاحات سخن گفته شده است. بنابراین، مسئله این است که آیا اکنون در رشتۀ تاریخ با بحران مواجهیم، اگر مواجهیم این بحران در کدام ساحتها بروز یافته است؟ در پاسخ به این مسئله، نگارنده کوشیده است با تأملی در مفهوم بحران و تعریف آن، ابتدا وضعیت بحرانی را شرح دهد و سپس وضعیت بحران در علم و بهطور مشخص علم تاریخ را بررسی کند. این مقاله بحران را چونان وضعیتی وخیم و بسیار خطرناک دانسته که علم جاری را ناتوان کرده است. مقاله برای تحلیل وضعیت بحرانی در دانش تاریخ، این دانش را سیستم یا مجموعهای نظامواره نگریسته است که اجزا و عناصر گوناگونی دارد. طبعا برخی از اجزای این سیستم نقشی بسیار کلیدی در سرشت و ساختار سیستم ایفا میکنند و برخی دیگر نقشی فرعی و غیرساختاری. مقاله سرانجام نتیجه میگیرد که هرچند اختلال و کژکارکردی در همۀ اجزای این سیستم بروز یافته، تنها در برخی از جنبههای آن وضعیت بحرانی رخ داده است. بنابراین، این رشته در «مسیر بحران» قرار گرفته و هنوز دستخوش بحران سیستمی یا فراگیر نشده است.