Abstract

هدف مقاله حاضر تحلیل و بررسی مرزهای در هم تنیده ی خود در رمان ظهور نوشته ی مارگارت اتوود در سال 1972 می باشد. اتوود در این رمان کشمکش درونی قهرمان داستان و نقش های جنسیتی و تبعیض علیه زنان را به تصویر میکشد. راوی که در حیرانی رها شده در طول سفری نمادین در جستجوی خویشتن راستین خود به دنبال گذشته می گردد و رمان نشان میدهد که گسیختگی و شخصیت دوگانه همانند خودانگاره و ادراک هویت از کودکی اغاز می شود. همچنین تلاش برای جستجوی هویت و بقای خود در یک جامعه ی پسامدرن بازنمایی شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین مرزهای ذهنی روانشناختی و معنوی خود در این جامعه می باشد. همچنین این تحقیق رویکردی فمینیستی و روایت نگارانه به روشهایی دارد که راوی برای برساختن و حفظ مرزهای خود به کار برده است که در پایان رمان منجر به خودآگاهی قهرمان داستان می شود. این روشها شامل رجوع به احساسات , جستجوی حمایت از دیگران، تعمق در گذشته و نیز بهره بردن از تغییر زمان روایت در تناسب با تحولات درونی راوی می باشد. همچنین ما مرزهای خود را به سه گروه ذهنیت مونث، هویت های دروغین و ایدئولوژی و طبیعت تقسیم کرده ایم. اتوود انقیاد طبیعت و زنان را در فرهنگ غربی در جریان سفری به گذشته و قلمرو از یاد رفته ی روان قهرمان داستان به تصویر میکشد و ان را با مناطق دور افتاده ی کانادا مقایسه میکند و همچنین از راهکارهای روایی برای تجسم درون مایه ی رمان بهره میبرد.

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call

Disclaimer: All third-party content on this website/platform is and will remain the property of their respective owners and is provided on "as is" basis without any warranties, express or implied. Use of third-party content does not indicate any affiliation, sponsorship with or endorsement by them. Any references to third-party content is to identify the corresponding services and shall be considered fair use under The CopyrightLaw.