Abstract

تجربه معماری، چه به‌صورت تجربه در مواجهه با بنا یا تجربه فضا به‌واسطه «حضور» در آن، مهم‌ترین عامل وجودی معماری است. درک پدیده‌ای نظیر «تجربه معماری» لزوما نیازمند تحقیق دیدگاه پژوهشی است و هر دیدگاه پژوهشی بایستی بر طبق گفتمان معماری گسترده درزمینۀ «تجربه» تدوین گردد. این پژوهش قصد دارد تا از طریق رویکرد شناختی فعال که مبتنی بر دیدگاه پدیدارشناسی و یافته‌های عصب‌شناسی است، بتواند به درک روشنی از ماهیت «تجربه معماری» برسد، چراکه هر دو رویکرد، از همان نقطه شروع، تجربه معماری را از طریق رابطه میان ذهن و تجربه روان‌شناختی انسان از جهان موردبررسی قرار می‌دهند. در حقیقت انسان در هر دو نگرش در ادراک جهان نقش اساسی دارد، چراکه از یک‌سو تجربه ‌بنیان بودن پدیدارشناسی اساس آن است و از سوی دیگر پژوهش‌های علم عصب‌شناسی رویکردی مکمل و مرتبط با تجربیات معماری را ارائه می‌دهند، زیرا احساسات و واکنش‌های انسان به محیط بر اساس کارکرد مغز و پاسخش به محرک‌های مختلف آنالیز می‌شود و هر دو زمینه مذکور «تجربه‌ حسی» را عامل کلیدی ادراک می‌دانند و روان انسان را به احساسات و تجربه فیزیولوژیک از محیط ربط می‌دهند. با این ملاحظات این پژوهش درصدد است تا سؤالاتی ازاین‌دست را بررسی نماید: «تجربه» در معماری چگونه حاصل می‌شود؟ و چه مؤلفه‌هایی موجب شکل‌گیری این تجربه می‌گردند؟ این پژوهش با رویکردی کیفی و روش توصیفی- تحلیلی به ارائه مدلی مفهومی از موضوع مربوطه پرداخته است. در پایان یافته‌ها نشان دادند که تجربه معماری، دیدگاه بیولوژیک مربوط به انسان را از طریق مفاهیم مرتبط با «تجسم» از یک‌سو و «انگیزش» از سوی دیگر به‌عنوان پتانسیل‌های معماری برای تأثیر متقابل کنار هم قرار می‌دهد. این مفاهیم از منظر «رویکرد شناختی فعال» نسبت به ادراک، احساس و عمل توسعه می‌یابند و از طریق اصول کلیدی آن (معنا بخشی و ارتباط سازنده و تجسم فعال) در وضعیتی به‌هم‌پیوسته و تعاملی به مؤلفه‌های سازنده تجربه معماری منجر می‌شوند که عبارت‌اند از: 1. مؤلفه کالبدی (طرح‌واره بدن) که متشکل از پاسخ‌های فیزیولوژیکی انسان به معماری از طریق دیدگاهی جسمانی ادراک آن است، 2. مؤلفه حسی-حرکتی که شامل رفتار بیانی است و سبب توجه ادراکی به محیط می‌گردد، 3. مؤلفه انگیزشی که متشکل از تمایلات عملی یا حالت‌های آمادگی که از طریق قابلیت‌های معماری عمل می‌کند، 4. مؤلفه احساسی که موسوم به تجربه عاطفی است و از طریق معنا بخشی به محیط ایجاد می‌شوند و 5. مؤلفه شناختی که از طریق ادراک تجسم‌یافته، به فعالیت تجسم‌یافته و آگاهی حاصل از آن منجر می‌گردد.

Full Text
Published version (Free)

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call