Abstract

هدف اصلی مقالة پیش رو بررسی نحوة برساخت مرز و مرزگذاری فرهنگی و اجتماعی در سفرنامة ظهیرالدوله (همراه مظفرالدین‌شاه به فرنگ) است. این سفرنامه که در بحبوحة انقلاب مشروطه نگاشته شده، از لحاظ جایگاه اجتماعی- سیاسی نگارنده حائز اهمیتی ویژه است. بحث توسعه‌یافتگی و مدرنیزاسیون جامعة ایرانی، لاجرم در ارتباط با کشورهای غربی پیوندی تنگاتنگ داشته است. به‌طور تاریخی و حتی در دوران معاصر، همیشه این سؤال مطرح بوده است که چگونه می‌توانیم ضمن برقراری و حفظ رابطه با غرب، الگویی مطلوب برای توسعة جامعة ایرانی فراهم کنیم؟ این رابطه برای جامعة ایران با مسائل و پیچیدگی‌های فراوانی همراه بوده و از دورة قاجار تاکنون هیچ‌گاه از این پیچیدگی‌ها و تنش‌ها کاسته نشده است. با جستن ریشه‌های تاریخی و فرهنگی و پژوهش دربارة اساس شکل‌گیری این رابطه در بستری تاریخی می‌توان به درک همه‌جانبه‌تری از هویت درحال شکل‌گیری جامعة ایران دست یافت. همچنین تلاش بر این است که با تحلیل محتوای قسمت‌های منتخب سفرنامة مذکور، نخستین لحظه‌هایی که در آن انواع مرزهای اجتماعی و فرهنگی به شکل‌دهی مفهومی «هویت ایرانی» دامن زده‌اند، ثبت شود. به‌علاوه نشان داده شده است که چگونه در این قبیل سفرنامه‌ها محور توجه از پیشرفت کشورهای مقصد به نقص‌های جامعة ایران معطوف شده است و بیشتر از آنکه دیگری ستایش شود، خود ملامت و سرزنش می‌شود.

Full Text
Published version (Free)

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call