Abstract

حکایت‌پردازی یکی از روش‌های بسیار مهم در بین صوفیان بوده است. افزون‌بر صوفیان، نویسندگان کهن نیز همواره از حکایت برای گسترش اندیشه‌های خود استفاده می‌کردند. محمد بن محمود همدانی یکی از نویسندگان قرن ششم هجری، مؤلف کتاب عجایب‌المخلوقات و غرائب‌الموجودات یا عجایب‌نامه، برای بیان مقاصد خود از حکایت‌پردازی بهره گرفته است. در این مقاله، برای دریافت شیوۀ نویسندگی همدانی در عجایب‌نامه و تحلیل دو حکایت از حکایات این اثر، از روش ساختارگرایی تودوروف بهره برده می‌شود. یکی از عمده‌ترین اجزای نقد یک داستان در الگوی روایتی تودوروف پی‌رفت‌های آن و یکی از کارکردی‌ترین عوامل مؤثر انسجام نظام‌مندی این شبکه است. مسئلة بنیادی این پژوهش بررسی و تحلیل میزان و چگونگی کاربست عنصر پی‌رفت در ساختار دو حکایت نامبرده است. در این راستا بازشناسی اجمالی الگوی روایتی تودوروف با تکیه بر شناخت پی‌رفت و همچنین تحلیل و بررسی این عنصر مؤثر در طرح دو حکایت از عجایب‌نامۀ همدانی بدنة اصلی مقاله را تشکیل می‌دهد. روش کار در این پژوهش خوانش دو حکایت و تحلیل ساختاری طرح آنها بر مبنای الگوی یادشده است. نتایج کلی به‌دست‌آمده نشان می‌دهند بر مبنای کنش‌ها، گزاره‌ها و خط سیر منطقی حوادث، پیرنگ و شبکة پی‌رفت‌ها در هر دو حکایت منظور به‌طور ساده و متناسب با شخصیت حکایات طراحی شده است. در روایت هر دو حکایت، ساختار منسجمی وجود دارد که با وضعیت متعادل و پایدار شروع می‌شود؛ در میانه این تعادل با کنش شخصیت‌ها برهم می‌خورد و در ادامه، حکایت به اوج خود می‌رسد. در پایان نیز پس از پشت سر گذاشتن حوادث، وضعیت پایدار تازه‌ای شکل می‌گیرد و سرنوشت شخصیت‌های حکایات مشخص می‌شود.

Full Text
Published version (Free)

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call