Abstract

چکیده: از حکایات و داستان‌ها غالبا به عنوان منبعی تاریخی یاد نمی‌شود و کمتر جایگاهی در مطالعات تاریخی دارند. یکی از معدود حکایت‌نامه‌های باقیمانده از عصر صفوی، کتاب «سفینه فطرت» است. این اثر منحصر بفرد که بخشی داستان، بخشی مطایبه و لطیفه و بخشی هزل است، نه تنها به بازگویی برخی داستان‌ها و حکایات پیشین پرداخته است، بلکه حکایت‌هایی را از عصر خود و منسوب به شخصیت‌های آن دوره روایت کرده است. در این اثر زن نقش فعالی در جامعه دارد. در کوچه و بازار گردش می‌کند و مایحتاج خود را به ذوق و سلیقه خویش انتخاب می‌کند، همراه همسر و حتی تنها به سفر می‌رود و نهایتا زنی خانه نشین و به دور از مسائل جامعه خویش نیست. عبارات بکار رفته و واژه‌هایی که برای نامیدن زنان بیان شده و نیز فضاسازی داستان همه حکایت از نوعی تسامح و حتی شاید کنار گذاشتن چارچوب‌های اجتماعی متداول عصر نویسنده است. در این جا این سوال مطرح است که نگاه فطرت به نقش زن و جایگاه او در جامعه چگونه بوده است؟ فرضیه‌ ارائه شده آن است که: فضای فکری نویسنده که نیمی از عمر خویش را در هندوستان گذرانده است بر بینش او تاثیر قابل توجهی داشته و نوعی تسامح در گفتارش به وجود آورده است. تسامحی که در نوشتار دیگر نویسندگان دیگر به چشم نمی‌خورد. کلید واژه: زنان ، عصر صفوی، سفینه فطرت، تاریخ اجتماعی

Full Text
Published version (Free)

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call