Abstract

نظام اجتماعی، ساختاری شکل‌یافته از تعامل خرده­نظام‌هایی متعدد است که به صورت پیوسته بر یکدیگر تأثیر گذاشته و از هم تأثیر می­پذیرند. شبکه ارزش­ها، نهادها و قواعد موجود در هر خرده­نظام ارتباطی مستقیم با شبکه ارزشی، نهادی و قواعد سایر خرده­نظام‌ها دارد. خرده­نظام کیفر نیز از این قاعده فراگیر مستثنا نیست. شبکه ارزشی-هنجاری، قواعد و نهادهایی که در بطن خرده­نظام کیفر وجود دارند، به شیوه­ای انکارناپذیر از ساختار سایر خرده­نظام‌ها تأثیر می­پذیرند. تأثیرپذیری خرده­نظام کیفر از سایر پدیدارها به­ویژه از آن روست که در بطن این خرده­نظام، ارزش یا هنجاری مستقل وجود ندارد و کارکرد خرده­نظام مذکور، حراست از ارزش­هایی است که مستقیما در بطن سایر خرده­نظام‌ها وجود دارد؛ چنانکه، نهاد مجازات از ارزش­های جاری فرهنگی و اقتصادی در هر جامعه حراست می­کند. از نگاه پژوهش حاضر، یکی از مهم­ترین آثار این وابستگی هویتی مجازات به پدیدارهای اجتماعی، تأثیرپذیری از نگرش­های جنسیتی است که در بطن پدیدارهایی همچون فرهنگ و اقتصاد جاری هستند. بر همین اساس، پژوهش پیش­رو با بهره‌گیری از روش ادراک هرمنوتیک فلسفی تلاش می­کند تا این فرضیه را مورد ارزیابی قرار دهد که تمایز میان کارکرد و جایگاه زنان و مردان در خرده‌نظام‌هایی همچون فرهنگ، اقتصاد و سیاست به تولید شبکه­ای از هنجارها دامن زده و سپس، به شیوه­ای بی کم‌وکاست خود را به خرده­نظام مجازات نیز تحمیل می­کنند. بر این اساس، می­توان چنین پنداشت که تمایز میان قواعد کیفری زنان و مردان انعکاسی از تفاوت در جایگاه­ و کارکردهای اجتماعی ایشان است.

Full Text
Published version (Free)

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call