Abstract

مسئلة علّیت و فروع آن همچون ضرورت علّی از جمله مسائلی است که از دیرباز مورد توجه متفکران بوده و به‌رغم چنین قدمتی اکنون نیز مورد ملاحظه و رقم زنندة مناقشات زیادی است. طیف گسترد‌ه‌ای از آراء (از اثبات مطلق تا سلب مطلق) که در باب ضرورت علّی ارائه شده نشان از صعوبت و اهمیت بحث داشته و می‌طلبد مورد بررسی و تأمل دقیق قرار گیرند. در فلسفة اسلامی ‌‌و از جمله حکمت متعالیه، ضرورت علّی به عنوان یکی از بنیاد‌های عام فلسفی پذیرفته شده به طوری که با تحلیل‌‌های مختلف، پذیرش یا ردّ آن به منزلة قبول یا ردّ خود اصل علّیت تلقی گشته است. در مقابل، برخی از اصولیین همچون میرزای نائینی و تابعانش با تبیین‌‌های متفاوت، لازمة پذیرش اراده و اختیار انسان را نفی ضرورت علّی در فواعل مختار دیده و ضمن وجدانی و نه عقلی دانستن قاعده "الشیء ما لم یجب لم یوجد" تخصیص یا تخصّص آن را جایز شمرده‌اند و بر همین اساس،‌ این قاعده را به علت‌‌های تامه موجَب و طبیعی فرو کاسته‌اند. از جمله دستاورد‌های مقالة حاضر که در پی بررسی تطبیقی‌ این دو موضع مخالف می‌‌باشد عبارت‌اند‌ از: تبیین عدم تفطن میرزای نائینی و تابعانش به مبانی حکمت متعالیه و پیشبرد بحث‌ ایشان بر همان تلقی غیر صدرایی از مسئلة ضرورت علی، غلبة نگاه عرفی بر اصولیین مخالف حکمت متعالیه در تحلیل مسئله، تبیین مبانی و منظومة فکری ‌ایشان در نوع تحلیل‌‌هایی که در مسئله ارائه می‌‌کنند؛ امری که توسط خودشان صورت نپذیرفته است، بیان اشکالاتی بر‌ایشان که در نوع خود سابقه ندارد همچون نقد قول‌ ایشان به خروج تخصصی فاعل مختار از شمول اصل ضرورت، نقد دیگاه‌‌هایی که از مشابهت تعابیر اصولیین حکم به یکی بودن دیدگاهشان با حکمت متعالیه کرده‌اند؛ در نهایتاًین مقاله نشان خواهد داد که اشکالات مبنایی و بنایی مختلف بر دیدگاه میرزای نائینی و تابعانش، حکایت از قوت و جامعیت موضع حکمت متعالیه در‌این خصوص دارد.کلیـدواژه‌هــا: حکمت متعالیه، میرزای نائینی، ضرورت علّی، اختیار، طلب و سلطنت.

Full Text
Published version (Free)

Talk to us

Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have

Schedule a call