Abstract
تصویر کیفیت معاد جسمانی، نیازمند تأمین سویههای مختلف است و تفاضل نظریهپردازی فلسفی با کلامی، معطوف به پوشش کاملتر این سویهها میباشد. حکمای الهی با توجه ژرف به این سویهها، به تبیین و تحکیم مبادی گوناگون آن پرداختهاند. در وهله نخست این مبادی خود نیاز به دستگاه توانمند و ژرفنگر فلسفی دارد. مبادی الهی، روشی، معرفتشناختی، انسانشناختی و جهانشناختی، ضرورت دارد تا موفقیت برونرفت از مشکلات چندجانبه مسأله معاد را تضمین کند. به طور کلی در مسئله معاد، اشاعره و همگنان آنها، در یک قطب و حکما در قطب دیگر قرار دارند. اشاعره از پیشگامان و مدافعان «معاد جسمانی عنصری» هستند که با مبادی نفسشناسی خاص دیدگاهشان از قبیل مادیت نفوس و انکار تجرد آن و با اتکا بر اراده جزافیه الهی و گسیخته از حکمت و انکار نظام علی به ابراز نظر پرداختهاند، و ظاهرگرایان امامیه نیز همین نظر را چه در مبانی و چه در نتایج گام به گام دنبال کرده، و ظاهر برخی از روایات را با توهم «نصگرایی» به کمک گرفتهاند. در قطب دیگر حکمای متأله با طیف گسترده قرار دارند که با مبانی عقلانی و دینی، معاد عنصری را محال دانسته و آن را تداوم دنیا نه انتقال به آخرت، ارزیابی کردهاند. بیش از همه صدرا با سعی علمی خود در گستره نظام حکمت متعالیه، طرحی را به میان آورد که کیفیت معاد جسمانی را توجیهپذیر سازد، و حکمای متعالی هرکدام به سهم خود در ادوار مختلف این راه را پیمودهاند. حکیم مؤسس در این میان قصد دارد با تحفظ بر نظام صدرایی، بدن را با خواص دنیوی نه عنصری در آخرت مبعوث بداند، تا راه جمعی بین این دو قطب ارائه دهد، نه روح را به دنیا قابل رجوع بداند و بدن عنصری را محور معاد، چنانکه متکلمان مدعی هستند و نه بدن دنیوی را به کلی از درجه اعتبار در رستاخیز ساقط بداند.
Talk to us
Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have