Abstract
از دگرگونیهای بنیادین در جریان تفکر و آموزش انتقادی در بیست سال اخیر، پذیرش این مسأله است که تمام متون به طرز گریزناپذیری با ایدئولوژی درآمیختهاند و ایدئولوژی معنایی جداگانه بر دوش متن نیست. این امر، ضرورت بررسیهای پیچیدهتر در این زمینه را بیش از پیش آشکار میکند؛ بهویژه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان که همواره رابطه بین بزرگسالی که کتاب را مینویسد و کودک و نوجوانی که کتاب را میخواند، منجر به نوعی عدم توازن قدرت شدهاست و نویسندگان همواره کوشیدهاند تا به القای دیدگاه خود به مخاطب کودک و نوجوان بپردازند. در دهه اخیر، نویسندگان کوشیدهاند که با استفاده از تکنیکهایی از فشار هرچه بیشتر ایدئولوژی بر مخاطب خود بکاهند. اما آنچه اهمیت دارد این است که صرف استفاده از این تکنیکها، گاهی حتی به القای هرچه بیشتر ایدئولوژی یک متن منجر شدهاست. یکی از رویکردهایی که از طریق آن میتوان تکنیکهای بهکاررفته توسط نویسندگان را بهخصوص در حوزه روایت بررسی کرد، گفتمان روایی است که در آن، عاملهای روایی، مانند نویسنده ضمنی، راوی، شخصیتهای داستان، روایتشنو و خواننده ضمنی بررسی میشوند. در این پژوهش، برآنیم که این عاملهای روایی را باتوجه به رویکرد باختین به چندصدایی، دوصدایی و تکصدایی در رمان نوجوان لالایی برای دختر مرده بررسی کنیم و اینکه نشان داده شود این رمان، چه اندازه به سمت القای ایدئولوژی یا شکست آن در متن پیش رفتهاست.
Talk to us
Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have
Disclaimer: All third-party content on this website/platform is and will remain the property of their respective owners and is provided on "as is" basis without any warranties, express or implied. Use of third-party content does not indicate any affiliation, sponsorship with or endorsement by them. Any references to third-party content is to identify the corresponding services and shall be considered fair use under The CopyrightLaw.