Abstract
فرهنگ و مسائل مربوط به آن همواره یکی از مهمترین بحثها و دغدغههای اندیشهورزان ایرانی بودهاست. در برخی برهههای تاریخی، بنا به ضرورت وقایع متحدثه این توجه ضروریتر شدهاست. اوایل دورهی قاجار به بعد یکی از این برههها می باشد که حوادث داخلی و بینالمللی منجر به تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فراوانی شد. این تحولات، واکنشهای متفاوتی را در میان نخبگان ایرانی برانگیخت و موجب تولید میراث سترگی از آثار فرهنگی و هویتی شد. بخشی از این میراث به ویژه در عصر پهلوی به نقد دین پرداخت که هدفش زدودن آن از پیکره فرهنگ و هویت ایرانی بود. استدلال پدیدآورندگان این آثار این بود که مقوله-ی دین سبب عقبماندگی و مانع ترقی شده است. در مقابل، چندین سال بعد نگاهی واقع بینانهتر به عناصر این پیکره در میان روشنفکران و ادیبان شکل گرفت. اما تاکنون نوع نگرش ادبا به فرهنگ و مسائل آن مورد تحقیق جدی قرار نگرفتهاست. از اینرو، این پژوهش درصدد است دیدگاه عباس زریاب خویی(م.1373ش) را به عنوان یک نمایندهی شاخص از این گروه نسبت به مقولهی فرهنگ، اجزا و معضلات آن مورد کنکاش قرار دهد. شناخت زاویهدید زریاب، هم به فهم ابعاد گستردهتری از تفکر نخبگان ادبی و هم فضای اندیشگانی عصر پهلوی دوم و اوایل انقلاب یاری میرساند. نتایج نشان میدهد رویکرد زریاب به مقولهی فرهنگ، رویکردی ایرانی-اسلامی می باشد که در تضاد با نگاه ناسیونالیستهای رمانتیک است. اجزای فرهنگ در نگاه وی ملیت، زبان و ادب فارسی، تاریخ و از همه مهمتر دین و باورها را شامل میشود
Published Version
Talk to us
Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have