Abstract
پژوهش حاضر، با کمک گرفتن از آرای فمنیستهای فرانسوی —ژولیا کریستوا و هلن سیکسو— و همچنین موریس بلانشو سعی در واکاوی «زنانگی» و ارتباطش با «مرگ» در نمایشنامه بالکن دارد. این دو مفهوم در تاریخ اندیشه نرینه-منطق-محور غربی همواره به عنوان «دیگری» طرد شدهاند. به اعتقاد هلن سیکسو ریشه این طردشدگی در مورد زنان، برمیگرد به زبان که مفاهیم را به دوگانههای متضاد دسته بندی و ارزشگذاری میکند. به اعتقاد پژوهشگر، علت طرد شدن مفهوم مرگ را نیز باید در زبان جست؛ بلانشو در مقاله «ادبیات و حق مرگ» به این خلأ اشاره میکند و وظیفه ادبیات را اعطای تجربه مرگ به خواننده، و در نتیجه پر کردن این خلأ برمیشمرد. ژان ژنه در نمایشنامه بالکن، با عبور از مرزهای نظم نمادین، واسازی دوقطبی-نگریِ زبانِ مردانه، و تکیه بر وجه نشانهای دلالتپردازی به جای وجه نمادین، به خلق زبانی نو دست میزند که با معیارهای سیکسو و کریستوا میتوان آن را «زنانه» نامید. این اثر به کمک ویژگیهای مادرانه زبان و روایتش، قادر شده تا تجربه مرگ را به عنوان یکی از عناصر اصلی به درون خود راه دهد، و وظیفه ادبیات در قبال اعطای تجربه مرگ به خواننده—به زعم بلانشو—را به جای آورد.
Talk to us
Join us for a 30 min session where you can share your feedback and ask us any queries you have
Disclaimer: All third-party content on this website/platform is and will remain the property of their respective owners and is provided on "as is" basis without any warranties, express or implied. Use of third-party content does not indicate any affiliation, sponsorship with or endorsement by them. Any references to third-party content is to identify the corresponding services and shall be considered fair use under The CopyrightLaw.